کد مطلب:173244 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

از زبان امام سجاد
خلوص و از جان گذشتگی و صفا و صمیمیت اصحاب امام حسین علیه السلام، گویای عظمت روح و جانفشانی این انسان های وارسته در راه اهداف والای فرزند پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

من به نزدیك پدرم رفتم تا ببینم برای یاران خود چه می فرماید و در آن شب، من مریض بودم. پس شنیدم كه پدرم بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: اما بعد، به راستی كه یارانی را باوفاتر و بهتر از یاران خود و اهل بیتی را نیكوتر و جوانمردتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. پس خدا از جانب من به شما بهترین پاداش را مرحمت كند. آگاه باشید كه من اكنون از این جماعت گمان دیگر دارم،


متوجه باشید كه من به شما اجازه ی مرخص دشن دادم و دیگر عذر و بیعتی بر شما نیست. الآن شب است و كسی شما را نمی بیند. از تاریكی شب استفاده كنید، بر مركب سوار شوید و به هر سو كه می خواهید بروید. [1] .

در این جا هر كدام از برادران، فرزندان و خواهرزادگان حضرت، فرزندان عبدالله بن جعفر و سایر اصحاب، وفاداری خود را به حضرت سیدالشهداء علیه السلام اعلام نمودند.

آن گاه حضرت در حق همه دعای خیر نمود و پرده از جلوی چشم آن ها برداشت. پس دیدند آنچه را كه خداوند برای آن ها از نعمت های بهشت آماده ساخته بود و حضرت منزل هایشان را به آنان نشان داد.

در حال جنگ نیز هر كدام بر دیگری سبقت می گرفت تا زودتر به جایگاه بهشتی اش نائل گردد. [2] .

اصحاب اباعبدالله، هم از طرف دوست آزاد بودند و هم از طرف دشمن.

از این كه حضرت فرمود: آن ها با غیر من كاری ندارند و خودش هم شخصا به آن ها اجازه رفتن داد و فرمود: «از تاریكی شب استفاده كنید و سر را هم پایین انداخت كه آن ها با دیدن حضرت شرمنده نشوند»، معلوم می شود ماندن آن ها نه از ترس دشمن بود و نه از رودربایستی دوست، بلكه انتخابی بود كه به دنبال تشخیص حق نمودند.

به همین خاطر اصحاب سیدالشهداء علیه السلام، بنا به فرمایش حضرت «از نیكوكارترین و باوفاترین مردم بودند» و این بیان، نشان از این دارد كه حتی از اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام بالاترند، چرا كه حضرت علیه السلام، لیاقت و شایستگی را در آن ها مشاهده كرد و انقطاع كامل از عالم ملك را در آن ها دید؛ پرده از جلوی چشمشان برگرفت و آنان عالم ملكوت را مشاهده كردند.

بر این اساس، راه رسیدن به «ملكوت»، واصل شدن به كمال انقطاع است.


اصحاب باوفا



ای گروه مستمندان ای محبان حسین

پیروان شاه مردان سینه ریشان حسین



داد جان در زیر تیغ آن شاه، بهر امتان

ای همه جان های پاكان باد قربان حسین



دم به دم بگریستی از بی وفایی عرب

ای همه چشمان فدای چشم گریان حسین



ای دریغ دیو و دد سیراب از آب فرات

تشنه كام و خشك لب در خیمه طفلان حسین



آه از باد مخالف اندر آن صحرای كین

افتاده سروها از پا ز بستان حسین



رفت بر باد فنا از كینه های آسمان

لاله های باغ و گل های گلستان حسین



سینه كردندی سپر جان ها نمودندی نثار

با هزاران وجد در هیجا سواران حسین



بال بگشودند سوی شاخ طوبی شادمان

از پر تیر سپاه كینه مرغان حسین



اكبر شیرین زبان پامال سم مركبان

شد در آن میدان دریغ از كین عدوان حسین



شد سیه عالم در آن دم كز جفای دشمنان

منخسف شد روی قاسم ماه تابان حسین



سوخت از ناكامی آن كودك شیرین زبان

خرمن گردون ز آه آتش افشان حسین



اندر آن صحرای كین كرده غروب ای دوستان

آفتاب عالم آرا روی رخشان حسین



آتش اندر دجله ها افتاد آن دم كز سنان

گشت سیراب ای دریغا كام عطشان حسین



مصطفی و مرتضی و فاطمه تا رستخیز

در جنان شیون كنان از یاد افغان حسین



تا قیامت قدسیان سوزند سر تا پا چو شمع

ز آتش اندوه درد جان سوزان حسین



بلبلان در گلستان و قمریان اندر چمن

تا به فردا زین مصیبت نوحه خوانان حسین



می چكاند خون دل از جامه (مجنون) زین عزا

دم به دم از غم پی رضوان یزدان حسین




اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی و ابدأ به اولا ثم العن الثانی و الثالث و الرابع اللهم العن یزید خامسا و العن عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان الی یوم القیمة.

پروردگارا! تو لعن مرا مخصوص گردان به اولین شخص ستم كار، سپس به دومی و بعد به سومی و بعد به چهارمی، بر بار الها! آن گاه لعنت فرست بر یزید، پنجم آن ظالمان و باز لعنت فرست بر عبیدالله بن زیاد، پسر مرجانه و عمر سعد و شمر و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان تا روز قیامت.



خدایا جامه ی ظالم ز تن كن

لعینش كن خدا با لعنت من



خدایا لعنت خود را كن آغاز

جحیم ات كن برای اولی باز



نما لعنت تو بر ثانی و ثالث

اساس غصب را گشتند باعث



پس لعنت بر آن رابع، خدایا!

یزید آن پنجمین تابع، خدایا



بر آن ابن زیاد خبث طینت

عبیدالله ملعون باد لعنت



خدایا! ابن مرجانه لعین است

سزای دشمن دین تو این است



بكن لعنت عمر سعد بن وقاص

همان دنیاپرست پست رقاص



به شمر دون، خدایا لعن بفرست

كه قدر حجت حق را ندانست



به خاندان سفیان باد لعنت

بر این پستان و دونان باد لعنت



زیاد پست فطرت لعن بادش

كه لعنت بر وی و آل زیادش



بكن لعن مدام آن آل مروان

خدایا لعن خود بفرست بر آن



من الآن الی یوم القیامة

ز ما لعنت به هر گفت و چكامه





[1] قال علي ابن الحسين زين العابدين عليهماالسلام فدنوت منه لا سمع ما يقول لهم و انا اذ ذاك مريض، فسمعت ابي يقول لاصحابه: اثني علي الله احسن الثناء و احمده علي السراء و الضراء اللهم اني احمدك علي ان اكرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا في الدين و جعلت لنا اسماعا و ابصارا و افئدة فاجعلنا من الشاكرين. اما بعد فاني لا اعلم اصحابا أوفي و لا خيرا من اصحابي و لا اهل بيت أبر و أوصل من اهل بيتي فجزاكم الله عني خيرا، الا و اني لاظن يوما لنا من هؤلاء الا و اني قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا في حل ليس عليكم حرج مني و لاذمام هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا. (بحارالأنوار، ج 44، ص 392 و 393).

[2] ثم دعا، فقال لهم: رؤوسكم و انظروا، فجعلوا ينظرون الي مواضعهم و منازلهم من الجنة و هو يقول لهم: هذا منزلك يا فلان، فكان الرجل يستقبل الرماح و السيوف بصدره و وجهه، ليصل الي منزله (منزلته) من الجنة. بحارالأنوار،، باب 35، ج 44، ص 298.